((((((روايت تاسيس-22مرداد1392))))))
داستان کساني که مجاهد بودن را انتخاب کردند.
قسمت اول
داستان ازآن جا شروع شدکه جمعي ازمبارزين قهرمان به فکراين افتادندکه ازشرظالمين رحايي يابندومردم ستم ديده رانجات دهند پس به خاطرهمين شروع کردندبه جلسات مخفي براي ازهم پاشيدن روحيه ي وتجهيزات نظامي دشمن.
بعدازتصميم گيري،فرماندهان وسربازان(که اکسريت سربازان ازمردم داوطلب بودند) شروع کردند به تاسيس ارتش موقت نظامي که درتاريخ14تير1392،نام رهبربرروي ارتش نام گزاري کردند.
بعدازتاسيس ارتش،دشمنان سعي کردند جلولي پيوستن مردم به ما رابگيرند وشايعات گوناگوني عليه مابه راه انداختند،ولي نتوانستند موفق شوند،مردم خودعقل دارند ،پس چگونه بعد ازشايعات دشمن سربازان مردمي ازارتش جدانشدند؟ويابازهم مردم جهاني که ستم ديده بودند وشايعات راشنيده بودند به ماپيوستند؟
بعدازاين که دشمن به خودآمدکه اگرهمين جوربنشيند وشايعات عليه ماراه بيندازدمردمان ديگري به راحتي به ارتش مامي پيوندند،پس دست به کارشد وشروع کردبه جنگ باما،اما رهبرانقلابيون باپيشبيني ازقبل بافرماندهان دراين موردجلسه اي برپاکرده بود.
موضوع جلسه:به پاکردن خندق بسياردرمسيردشمن.اين کارباعث مي شدکه بسياري ازسربازان دشمن به حلاکت برسندوبسياري ديگر زخمي شوندواين زربه ي سختي به دشمن واردمي کرد.
محل قرارگاه ارتش ما:محل وسيعي که واقع درکوهستان بود که چندين ورودي درآن جابود،ارتش باريختن خاکريزهاي زيادتوري که فقط يک ورودي باشد آن هم به اندازه ي باريکه اي ودرکناره هاي کوهستان که دو درياچه بودسربازان باکندن گودال دورکوهستان وباکمک آب درياچه گوداک ها راپرآب کردند،طوري که اگر ازنقشه ي ماباخبرشدند زمان عبوراز گودال هاي پرشده ازآب طول بکشد، به همين خاطر ارتش درکنارهاي گودال ها خندق بنا کرد.
بناکردن محل اصلي خندق ها:2کيلومتردورترازمحل قرارگاه ما و19کيلومتر دورتر از قلعه دشمن.
تاريخ حمله به ارتش رهبري:18تير1392
زماني که ارتش دشمن راهي شده بودتامارا ازبين ببرد،اما خودشان نمي دانست که چه نقشه اي رهبرما برايشان کشيده بود، نزديک غروب آفتاب بودکه خبررسيد دشمن شکست خورد وبسياري از دشمنان به حلاکت رسيده اند،اين اولين پيروزي ما درجنگي به اين ابعاد بود.
بااين وجود اعضاي ارتشمان باروحيه ي قهرمانانه به سوي سرنگوني دشمنان پيشروي کردند.
ادامه دارد...