((((((روايت تاسيس-22مرداد1392))))))
داستان کساني که مجاهد بودن را انتخاب کردند.
قسمت سوم
22تير1392نامه اي ازطرف دشمن(ولف)آمده بودتا زمان جنگ ومکان آن را اعلام کند(دشمن در نامه اش گفت:مامي دانيم که شمادوارتش(ارتش رهبري وارتش ريچار نارنجي)متحدشده ايد پس دراين صورت شما بايد درمنطقه اي که درآن يک رودبزرگ سرچشه مي گيرد ودوراه وجود دارد تاازآن رود گذشت،ارتش خائنين (درفرهنگ لغت حکومت ولف ظالم ارتش رهبري را ارتش خائنين خائنين مي نامند)بايددر40 متري آن طرف رود مستقرشوند وارتش ريچارد(نارنجي)بايد در20متري روديعني درکناره ي ورودي رود دوم و300متردورتراز ارتش خائنين (ارتش رهبري)مستقرشوند،دراين جنگ خليفه ي آبي وسبزهم هستندتاهمه ي شماراازبين ببرند، محل مستقرشدن خليفه ي آبي وسبزرا دراين نامه به شما گفته نمي شود؛من ولف آرزوي نابود شدن شما خائنين رادارم اميدوارم پس ازنابودي شما تحولات خوبي درمنطقه به وجود بيايد تاريخ جنگ 24تير1392.
يکي ازفرماندهان ارتش رهبري:دشمن فکرمي کنداگرمحل قرارگاهش رانگويد مانمي توانيم اطلاعاتي ازآن جابفهميم.
بله.همين طوربودکه فرمانده ي دليرمان گفته بود فدائيان خود رابه جاي مردم آدي جامي زدند ونفوزمي کردندبه قرارگاه دشمن واطلاعات دشمن رابه مامي رساندندوده هانفر فداي شدند وبه درجه ي شهادت رسيدند والگوي ديگررزمندگان شدند.
نام اين شهيدان عبارت انداز:
شهيد م-ي__شهيد ع-ر__شهيد ت-ن__شهيد ر-ن__شهيد م-ف
شهيدغ-ش__شهيد ا-م__شهيد ف-ع__شهيد ي-ر__و...
در روز31تير1392ارتش رهبري توانست مناطق زيادي را فتح کندوبه منطق ي تهت اشغال شده دشمن آبي رنگ برسد،اين را مديون مردم دليرمان هستيم که باهمه ي سختي ها عزم خودراجمع کردند وبرخاستند تادشمن خون خوارازبين ببرد.
ادامه دارد...