((((((روايت تاسيس-22مرداد1392))))))
داستان کساني که مجاهد بودن را انتخاب کردند.
قسمت ششم
زماني که ارتش رهبري وارتش ريچاردنارنجي به هم رسيدند(در5کيلومتري قله ي خليفه سبز)طبق برنامه ريزي آرايش نظامي رااجراکردند؛
1- 20سنگ اندازارتش رهبري در100متري قله ي خلفه سبزقرارگرفتندوسنگ هارابه طرف قله دشمن رهاکردند،
طوري که مناطقي ازيوارها وبرج ها هدف قرارگرفته شدوبه ويرانه اي تبديل شد.
2- 18سربازکه کارشان تونل زدن از زيرزمين بود وبايد به طرف قله ي دشمن مي رفتند وديواره هاي قله رانابودمي کردند،اين سربازان عضوارتش ديچارد(نارنجي)بودند.
3- سربازان تيپ11و12ارتش رهبري زماني که مشاهده شد برخي ازديوارهاي قله ي دشمن سبزرنگ فروپاشيده است به طرف مقراصلي(پناهگاه رهبري دشمن)به راه افتادند ورهبري سبز رنگ وهمه ي تشکيلات دشمن را سرنگون کردند(خليفه سبز) وآن منطقه را به تصرف خود در آوردند وآماده شدند براي سرنگون کردن دشمن بعدي(خليفه آبي).