((((((روايت تاسيس-22مرداد1392))))))
داستان کساني که مجاهد بودن را انتخاب کردند.
قسمت پنجم
19مرداد1392ارتش رهبري وارتش ريچاردنارنجي به قلعه ي خليخه ي سبزرنگ حمله کردند.
اين حمله درابعاد بسياربزرگي انجام شد؛چون ارتش خليفه ي آبي رنگ درجنگ16مرداد1392تلفات بزرگي ديده بودند،بنابراين خايفه ي آبي نمي توانست ازهمپيمان سبزرنگش پشتيباني کند واين به نفع ارتش رهبري وارتش ريچارد بود.
دراين عمليات تيپ11ارتش رهبري ازورودي اول رودخانه گذشتند وبه تيپ12ملحق شدندوسمت قله ي خليفه ي سبزرنگ راه افتادند.
قبل ازاين که تيپ رزمي شماره 11ازورودي رودخانه عبورکنند،ارتش رهبري با20سنگ انداز به قله ي خليفه ي آبي حمله کردندوبسياري ازديوارها،برج هاوبخصوص دروازه قله را ازبين بردند.
بعدازاين که تيپ هاي رزمي شماره11و12به راه افتادند سنگ اندازها متوقف شدندتا سنگي به تيپ هاي رزمي ارتش رهبري نخورد(سنگ اندازهاهم به ارتش رهبري ملحق شدند) وبه راحتي از سمت 300متري خليفه ي آبي عبورکنند تا به قله ي خليفه ي سبز برسند دراين لحظات درمحل ورودي دوم رودخانه،ارتش ريچاردنارنجي به سمت قله ي دشمن سبزپوش به راه افتادند.
بعداز اين که خليفه ي(سبزپوش)فهميد هيچ پشتيباني ندارد ،سربازان آتش اندازوتيرنداز را دربالا ي برج هاي کنارقله بيشترکرد وهمين طور در مناطق کناره ي قله در روي زمين
چيزي نصب کرده بودند که زماني که سربازان آتش اندازبه آن ها
آتش پرتاب کنند آتش سوزان ترمي شود.
ادامه دارد...